+ این پست رو با ادبیات عامیانه مینویسم و دلیلش هم دقیقا اینه که خوبه براش.
علیرغم اینکه حرف توش عامیانه نیست، به نظرم بهتره لحنش عامیانه باشه. (همین قد فلسفه داریم پشتش، شاید باورتون نشه.)
+ یه دوستی درباره
چالشهای رشتهام ـ مدیریت رسانه ـ ازم پرسید. این نوشته، حاصل اون صحبته. چالش که میگیم، سختیهای خوندن اون رشته نیست. نگاه اکثر مردم به اون رشته است.
جا داشت درباره رشتههای دیگهام هم بنویسم (مترجمی و شیعه شناسی) حتی جا داشت برا دلیل انتخاب هرسهتاشونم بنویسم تا لااقل یکم از اتهامات وارده کم شه! ولی نه. اونو دیگه بیخیال.
+ شمام اگر دوست داشتید بنویسید. (و اگه نوشتید بهم خبر و لینک بدید!)
*****
مدیریت رسانه رشته تاریخچهداری نیست تو ایران. و این مسئله باعث شده نگاه مردم بهش نگاه جالب و در نوع خودش بینظیری باشه (چون قبلا نبوده که نظیر داشته باشه!) و همینطور باعث شده ترکیب مدیر شدن و رسانهای بودن یه مقدار دیرپز باشه! اینه که این چیزا معمولا پیش میاد:
+ «گرفتاری شدیما»: دیالوگی که خیلی می شنوی اینه که مثلا «درس میخونی یا فیلم میبینی؟! سر کار گذاشتی ما رو؟!» کلا همه کارها اعم از مطالعه، فیلم دیدن، گوش دادن به برخی موسیقیها، انیمیشین، چک کردن فلان صفحه خبری یا اینستاگرامی فرد یا گروهی خاص و ... نشون دهنده عمق بیکاری و ول معطلی شماست، نه اهتمام شما به تولیدات رسانه ای! در جریان باشید!
+ «جلالخالق»: مثلا این سوال که
«شما که رسانه میخونی، به نظرت کرونا کی تموم میشه؟» رو اگر جواب بدی «چی بگم والا» ینی خیلی بی سوادی که از رو خبر (های احتمالا شایعه ای که) درباره یه ویروس ـ از
راه رسانه ـ منتقل میشه، نمیتونی وضع خود اون ویروس رو ـ که از راه تنفس و تماس منتقل میشه ـ در عالم پیش عزیزم من کوک نیستم...
ادامه مطلبما را در سایت عزیزم من کوک نیستم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8bokharyd بازدید : 48 تاريخ : چهارشنبه 1 تير 1401 ساعت: 1:44